
به گزارش مشرق، بخش دوم گفتوگوي سه ساعته محمدحسين صفارهرندي با فارس به شرح ذيل است:
** تصميمات پنهاني دولت هاشمي براي طرح تعديل اقتصادي
* آقاي صفارهرندي! خروجي و عملکرد دوره دولت آقاي هاشمي رفسنجاني چه بود که موجب شد مردم به سمت اصلاحات گرايش پيدا کنند؟
- صفارهرندي: در اوايل دوره دوم رياست جمهوري آقاي هاشمي طرحي به نام تعديل اقتصادي در دستور کار قرار گرفت که هيچ آئين درست و حسابي نداشت و مردم اطلاع چنداني از کم و کيف آن نداشتند، لذا مسائل آن خيلي پنهاني تصميمگيري ميشد؛ نه طرح و لايحهاي در مجلس به تصويب رسيده بود و نه رأيزني با صاحبنظران انجام شده بود، بنابراين دفعتاً اعلام کردند که ميخواهيم اين طرح تعديل اقتصادي را عملياتي کنيم، لذا به سرعت جامعه دچار آشفتگي شد و به نوعي به سمت فروپاشي اجتماعي رفت.
** مخالفت رهبر معظم انقلاب با سياست تعديل اقتصادي هاشمي
بر اثر پياده شدن اين طرح، ترس زيادي به جان مردم افتاد و بسياري به سمت خيابان استانبول رفتند تا پولهاي خود را تبديل به ارز خارجي کنند، بهطوريکه طي مدت 2-3 روز نرخ دلار از حدود 300 تومان به بيش از 1000 تومان رسيد و با شتاب بالا رفت، قيمتهاي برخي ارزاق هم به 10 برابر رسيد که رهبر معظم انقلاب به رئيس جمهور وقت فرمودند هرچه سريعتر جلوي اين وضع را بگيرند، چراکه ادامه آن کشور را دچار آسيب زيادي ميکند.
هاشمي اما در ابتدا کمي مقاومت کرد و گفت اجازه بدهيد زمان بگذرد، به تعادل ميرسيم که رهبري فرمودند من دارم ميبينم چه بلايي بر سر اقشار ضعيف جامعه ميآيد.
در پرانتز اين نکته را بگويم که امروز که قانون هدفمندکردن يارانهها در حال اجراست، از سالهاي قبل برايش برنامهريزي شده و اطلاعرساني کافي صورت گرفته است و بخشي از آن خدمات اجتماعي که بايد به مردم تخصيص داده ميشد، قبل از اجرا به انجام رسيد.
يارانههاي نقدي به خود مردم داده شد تا مردم با مديريت خود بتوانند جبران گرانيهاي احتمالي را بکنند، لذا مردم آرامش دارند، هرچندکه ممکن است در اين طرح بسيار عظيم که از آن به جراحي اقتصادي تعبير ميکنند، نارساييهايي بوجود بيايد، اما اين کارها با همراهي مردم و با آرامش به صورت خردمندانه در حال انجام است. اين جراحي ممکن است درد و خونريزي داشته باشد، اما قابل تحمل است، چون نتيجه آن بهبودي و سلامتي است.
خوب بسياري از خانوادهها به خصوص در روستاها، هستند که با مديريت در هزينه و مصرفشان توانستهاند از اين يارانههاي دريافتي، درآمدي را کسب و حتي پسانداز کنند.
* تعديل اقتصادي دوره آقاي هاشمي به کجا رسيد؟
- صفارهرندي: بله، رهبر معظم انقلاب به آقاي هاشمي اعلام کردند اين شيوه کار را قبول ندارم و اگر شما جلوي اين ماجراي تعديل اقتصادي را نگيريد، من با مردم مسئله را در ميان ميگذارم و ميگويم که اين مسير غلطي است.
يکي از چهرهها و نظريهپردازان کانوني اين طرح تعديل اقتصادي در دوره آقاي هاشمي رفسنجاني گفته بود که ما بايد اين مسير توسعه را همچون ديگر کشورها بپيماييم و اين براي ما اصل است، حتي اگر در اجراي اين اصل عدهاي از مردم مستضعف زير چرخهاي توسعه له شوند، مهم نيست که رهبري متعرض اين نوع نگاه شدند و فرمودند که ما اين حرفها را به هيچ عنوان قبول نداريم و با ديدگاههاي اعتقادي ما سازگار نيست، چراکه ما به عدالت معتقديم و اعتقاد داريم مردم مستضعف ولينعمتان کشور و نظام هستند و ما هيچ حقي نداريم که اينگونه عمل کنيم.
** دولت هاشمي مردم را "ابزار " ميديد، نه "بنده خدا " و نيازمند کمک
افرادي در آن دولت مشغول بودند که اساساً طرز تفکرشان اينگونه بود، مثلاً مسئول بانک مرکزي وقت گفته بود مهم نيست که قيمت دلار به 1200 تومان رسيده است، چراکه آموختهها و نگاه آنها اينگونه بود که مردم را همچون ابزار ميديدند، نه اينکه مردم را بنده خداوند و نيازمند کمک ببينند.
** مردم تحت فشار بودند اما آقايان به هم لقب سردار سازندگي و اميرکبير ميدادند
افول اعتبار صاحبان اين نگرش در ميان مردم موجب شد مردم به اين نتيجه برسند که بايد اين وضع تغيير کند، بنابراين جرقه تغيير در دوم خرداد در اين زمان کليد ميخورد، چراکه مردم خواهان اين بودند که ديگر اين نگرش نبايد ادامه پيدا کند، مردم از اين نگرش ارباب و رعيتي خسته شده بودند و در اوضاعي که مردم تحت انواع فشار اقتصادي و ... بودند، اين آقايان به هم لقبهاي سردار سازندگي و اميرکبير ميدادند، لذا مردم ميديدند که بايد زجر بکشند و اين آقايان به دنبال اين مسائل بودند، بنابراين اينها مردم را عصباني و ناراحت ميکرد و آزار ميداد. حتي تورم در سال ماقبل پاياني دوره آقاي هاشمي به 49 درصد رسيد و اين بالاترين سطح تورم در کل دوران انقلاب بود.
* برخي معتقدند درآمدهاي نفتي آنموقع از الان کمتر بود.
- صفارهرندي: اين بحث مفصلي دارد اما من در اوج زماني که برخي از آقايان اين موضوع را مطرح کردند، با محاسبه دقيق ثابت کردم که قدرت خريد درآمدهاي نفتي دوره هشت ساله اوايل انقلاب بيشتر از الان بوده و در مقايسه نخستوزيري موسوي با سالهاي اخير دولت درآمد بيشتري داشت. حتي اخيراً آقاي ميرکاظمي هم در اجلاس اوپک گفتند که نفت 12 دلاري بيست سال پيش معادل نفت 100 دلاري امروز است.
چراکه قيمتهاي جهاني افزايش پيدا کرده است. مثلا 30 سال قبل در لندن ميشد با 30 پوند يک خانهاي را اجاره کرد ولي همان خانه را امروز با 1000 پوند نميتوان اجاره کرد البته اين گراني در کالاهاي مختلف متفاوت است.
* در ادامه چه شد؟
- صفارهرندي: بعد از آنکه اين احساس در مردم ايجاد شد که بايد تغييرات صورت بگيرد، افرادي آمدند و بر اين موج تغيير سوار شدند. نامزد اصلي آن دوره که خاتمي و ناطقنوري بودند، هر کدام با شعاري وارد ميدان شدند، خاتمي گفت ما ميخواهيم اوضاع را تغيير دهيم و ناطق اعلام کرد که من ميخواهم دوره آقاي هاشمي را امتداد دهم، اما حقيقت بر عکس بود. چراکه جناح موسوم به راست مدتي منتقد سياستهاي دوره سازندگي شده بود و جريان اصولگرايي تازه در حال شکلگيري بود. اين جناح راست و خط امام و رهبري در مقابل هاشمي ايستاده بودند که منجر به اين شد که هاشمي برود و حزب کارگزاران را راهاندازي کند، ولي به گمان من بزرگترين خطاي تاکتيکي آقاي ناطقنوري در انتخابات اين بود که گفت من دنبال راه آقاي هاشمي هستم.
مردم با ديدن اين وضع به سمت جريان مقابل تمايل پيدا کردند و افراد دلسوزي که حقايق اوضاع را ميديدند، به دليل شرايط نتوانستند مردم را مجاب کنند که صلاح کشور چيست، ولي در انتخابات 84 همان گروه دلسوز به جرأت و آشکارا وارد ميدان شدند و به مردم گفتند که صلاح دنيا و آخرت کشور انتخاب کدام جريان است.
اما در اينجا نکتهاي که بايد بگويم، اين است که امروز جريان انحرافي ميگويد کل افرادي که صددرصد معتقد به آرمانهاي اصيل انقلاب و امام و رهبري هستند، مثلاً 8-9 ميليون نفر هستند، ولي فکر نميکنند که اين 9 ميليون نفر توانستند جمعيت خاکستري جامعه را با استدلال و اعتقاد به سمت انتخاب صحيح هدايت کنند. اينها گمان ميکنند اين رأي همينطوري و بيدليل حاصل شده است، درحاليکه زحمات شبانهروزي و بيوقفه برخي افراد باعث موفقيت شد.
مثلاً شاگردان استاد مصباح يزدي همگي در کشور بسيج شده بودند که نه شخص احمدينژاد، بلکه گفتماني که بازگشت به آرمانها و ارزشهاي انقلاب و امام خميني (ره)، عزت بخشي به نظام جمهوري اسلامي ايران را در عرصه بينالملل و از بين بردن فاصله طبقاتي مشرکانه در کشور را نشانه گرفته بود، راي بياورد.
همين بچههاي حزبالهي با سفر به شهرها و روستاها و نقاط دوردست حرکت و موجي بزرگ آفريدند که نتيجه آن موفقيت آقاي احمدينژاد شد. لذا اين مثلاً 9 ميليون نفر نيروهاي مبنا هستند که قدرت بسيجگري دارند.
* اين قدرت بسيجکنندگي در سال 76 چگونه بود؟
- صفارهرندي: اين قدرت بسيجگري در انتخابات سال 76 با برخي اشتباهات تاکتيکي غلط که توسط برخي از چهرههاي جبهه خودي صورت گرفت، بوجود نيامد، زيرا خيليها در آن مقطع به زبانشان نميآمد از گزينهاي که ميگويد من دنبالهرو هاشمي هستيم، حمايت کنند، اما چون چارهاي نداشتند، در مقايسه با طرف مقابل، تصميم گرفتند به او رأي دهند، ولي اينجا علاوه بر اينکه خود آنها رأي دادند، توانستند بسياري از مردم را با خود همراه کنند.
** انتخابات دوم خرداد 76 حرکت مردم عليه دولت سازندگي بود
دوره انتخابات سال 76 در واقع کارزار جريان محافظهکار خواهان حفظ وضع موجود با جرياني بود که ادعا کرد ميخواهد تغيير ايجاد کند، به نظر من سال 76 يک انقلاب و شورش بود عليه وضعيتي که دولت سازندگي بوجود آورده بود و حتي جناح راست بر اثر غفلت کمک کار اين دولت براي تثبيت اين وضعيت شده بود.
اما نکته اينجاست که اين روحيه تغييرخواهي مردم موجب شد که عدهاي رندانه خود را هممسير با خواست مردم نشان دهند، لذا با تبليغات گسترده وارد عرصه شدند، اينها گفتند براي تغييرات اساسي ابتدا بايد تغييرات سياسي صورت گيرد و توسعه سياسي را در دستور اول کار خود قرار دادند.
** اصلاحطلبان با سوءاستفاده از رأي مردم به سمت تغيير ساختارهاي نظام و انقلاب حرکت کردند
آنها در قدم اول به سمت تغيير ساختارهاي نظام و انقلاب حرکت کردند و شروع به شبهه افکني درباره اين ساختارها کردند، لذا در اصل از راي مردم سوءاستفاده کرده و مردم را در مقطعي به دنبال خود کشاندند. اينها همانهايي بودند که در دهه 60 بسياري از اين تفکرات منحرف را در دل داشتند، اما جرأت ابراز آنرا نداشتند اين افراد با حاشيه نشيني اطراف برخي شخصيتها خود را به مرکز حکومت نزديک کردند.
** تئوريسينهاي اصلاحات اعتقادي به انديشههاي امام نداشتند
خاتمي در ابتدا خود را پيرو امام (ره) و فرزند معنوي امام (ره) معرفي ميکرد، اما افرادي در اطراف او حلقه زدند که از سالها قبل آرمانها و ارزشهاي انقلاب را ترک کرده بودند و به انديشههاي ناب امام خميني(ره) بياعتقاد شده بودند.
فردي مثل اکبر گنجي ميگويد من از سال 62 به بعد جمهوري اسلامي را کنار گذاشتم، چون ديدم از درون اين دموکراسي درنميآيد و اين فرد حلقه خاص خاتمي را تشکيل ميدهد. خاتمي ادعا ميکرد پيرو خط امام (ره) است اما فردي که به ادعاي خود از انقلاب خداحافظي کرده را در کنار خود مينشاند و از او به عنوان تئوريسين اصلاحات استفاده ميکرد.
** جريان اصلاحات عليه مباني دين و ارزشهاي انقلاب تبليغ و عمل ميکرد
اين جريان از همان زمان به سمت تخطئه مباني دين و ارزشهاي انقلاب اسلامي ميرود و عليه آن تبليغ ميکند که داستان بسيار مفصلي دارد و امروز بسياري از جنبههاي آن آشکار شده است.
به نظر من قويترين حرکت تبليغي که موجب شد عامه مردم به خاتمي استقبال کنند، همان پوستري بود که عکس او در کنار امام(ره) و رهبر معظم انقلاب قرار گرفت و با شعار "درود بر سه سيد فاطمي؛ خميني، خامنهاي، خاتمي " با تيراژ ميليوني در کشور پخش شد. بسياري از مردم در روستاها با ديدن اين پوستر و تبليغات اينچنين ميپنداشتند خاتمي ادامه دهنده راه امام و رهبري خواهد بود، لذا به وي تمايل پيدا کردند.
مردم اميد داشتند اين جريان که روي کار بيايد، مشکلاتي را که در زمان هاشمي بوجود آمده بود را از ميان خواهد برد، اما اينها مأموريت اول خود را توسعه فضاي سياسي عنوان ميکردند. خاتمي همواره در سخنرانيها دم از امام و رهبري ميزد، اما اطرافيان او حرفها و سخناني تجديد نظرطلبانه را زده و منتشر ميکردند.
باز در اينجا لازم است اين نکته را بگويم که اين جريان منحرفي که امروز سر درآورده است، ادعا ميکند که آقاي رئيس جمهور نماد دفاع از ولايت فقيه است و کسي از وي به رهبري نزديکتر نيست، اما افرادي در اطراف رئيس جمهور ميگويند دوره اسلامگرايي تمام شده و فردي نابکارتر از او ميگويد تبعيت از ولايت فقيه براي دوره غيبت است، اما امروز دوره غيبت نيست بلکه دوره ظهور است؛ کسي اين حرفها را ميزند، ما او را مشرک و کافر ميدانيم، چراکه ادعاي او از جنس باب و امثالهم است.
اين افرادي که حاشينهنشين عناصر وابسته به انقلاب ميشوند، برآوردشان اين است که رأي مومنان را از طريق اين فرد به صورت اعتقادي کسب خواهيم کرد، اينها سعي ميکنند رأي افراد ديگري را که ممکن است تفکراتي متفاوت داشته باشد، از طريق زدن برخي حرفها و برخي کارها و اداها جذب کنند.
با اين ديدگاه مثلاً ميروند با هنرپيشگان و هنرمندان نشست و برخاست ميکنند و يا به سخيفترين ديدگاههاي ورشکسته باستانگرايي متوسل ميشوند که با بازي ايرانيگري بتوانند اندک افرادي را جلب خود کنند. آنها گمان ميکنند اين دو قابل جمع است، ميخواهند هم خدا را داشته باشند و هم خرما را، اما اشتباه ميکنند، زيرا اگر به سمت خرما رفتند، آن عدهاي که به خاطر خدا با او همراهي کرده بودند، دور ميشوند و کنار ميکشند.
** توهينهاي دولت اصلاحات به مردم
در قصه دوم خرداد نيز اينگونه شد. کساني به سه سيد فاطمي رأي داده بودند، ديدند ماجرا طور ديگري است و مردم ديدند که انگار اين جريان سر جنگ با خدا، پيامبر و ولايت دارد، لذا عدهاي در اين مرحله ريزش کردند، عدهاي هم که به اميد بهبود وضع معيشتي به آنها راي داده بودند، با مشاهده عدم انجام وظايف اينها نيز ريزش کردند و اين در حالي است که طبق نظرسنجيهاي خود دولت خاتمي، بالاترين خواسته مردم اصلاح وضعيت معيشتي، رفع مشکل بيکاري و .. بود.
اما افراد دولت خاتمي به صراحت گفتند که قولي در اين زمينه به مردم نداده بوديم، شخصي با پررويي هرچه تمام تر گفته بود مردم ايران ميخواهند همه چيز مجاني باشد و اگر مرگ موش را هم رايگان بدهند، عدهاي در صف خودکشي ميايستند و يا فردي ملت را لشکر قابلمه به دست توصيف کرده بود، آنها به مردم ايران اهانتهاي بزرگي کردند و از اين مطالب بسيار است.